loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت امام علی,روضه شهادت امام علی,روضه امام علی,متن روضه همراه با صوت ,متن مداحی همراه با صوت ,متن روضه همراه با سبک,دانلود مداحی شهادت امام علی,روضه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1849 زمان : نظرات (0)

حاج سعید حدادیان

 

چی میشه گذشته ها رو نبینی

هیچی رو به روی بنده ات نیاری

چی میشه یه بار برای همیشه

دستمو تو دست مهدی بذاری

الهی العفو

مردم کوفه به هم خبر میدن

چشمای مولا دیگه وا نمیشه

مرحمی برای مولا بهتر از

دیدن فاطمه پیدا نمیشه

زینب بالا سرشه، هر وقت زخم وا میکنه با اشک های چشمش زخم میشوره، وقتی به سر بابا نگاه کرد یه منظره یادش اومد..

یاد اون شب که تو شهر مدینه

سرتو به روی دیوار کوبیدی

کسی از حال دلت خبر نداشت

به منم نگفتی بابا چی دیدی

فقط وقتی اسما پرسید، آقا جان جلوی بچه ها اینجوری گریه نکن دق می کنن، آقاجان به ما گفتی گریه نکنیم، خودت چرا ناله میزنی؟ اسما حالا معلوم شد چرا گفت از زیر پیراهن غسلش بدم، اسما گریه ام از اینه، زهرا دردهای دلش رو به من علی هم نگفت، همین الان دستم به بازوی ورم کرده زهرا خورد. اگر کسی مادرش یا همسرش بیمارستانه مریضه، زیاد سوال نکنید ازش. انگار امام صادق (ع) نمیخواست مو شکافی بشه، گفتند: آقا چی شد مادرت هجده سالگی از دنیا رفت؟ فرمود:"دستش درد می کرد". آقا جان کسی از دست درد از دنیا نمیره، بگو نمیخوام بگم چی شد، بی بی با دست کمر علی رو گرفته باشه سر بالاست دست پایینه، اگه بخوان به دست بزنن... مگه میشه فقط به دست بخوره، سر، صورت، پهلو، هجده ساله همین جوری از دنیا نمیره، یه خبرایی بوده تو کوچه، سادات مادرتون رو تنها گیر آوردند، غریب گیر آوردند، دست علی رو بسته دیدند، زدند. دستش درد می کرد، برید بپرسید کسی از دست درد نمی میره. علی هم نگفت، سوال کرد ته کار رو گفت، گفت دستم به بازو رسیده و الا وقتی باز کرد این روسری رو، دو سه ماه بود این روسری رو جلو علی وا نمی کرد، وقتی وا کرد شاید تازه معلوم شد چقدر از موها سوخته بود شاید جای سیلی رو دید.

دانلود روضه شهادت امام علی (ع) و گریز به روضه حضرت زهرا (س)http://s4.picofile.com/file/7865707953/download_2.gif

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2466 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

ای خدا خدا دلم گرفته، برا غصه های مولا

برا داغ روی قلبش، از غم فراق زهرا

دیگه تیر آخره حضرت زهرا سلام الله علیها، روایت میگه:آخرین كسی كه شفاعت میكنه، خانم زهرا سلام الله علیهاست، دیگه میاد جارو میكنه كف محشر رو، دیگه اونی هم كه امام حسین نبردتش دیگه، خیلی جامونده ها، من و توییم دیگه، ان شاءالله ما میمونیم،  تا زهرا سلام الله علیها بیاد ما رو ببره

یكی دو تا كه نبوده، غم و غضه های حیدر

غم محسن، غم زهرا، غصه ی مرگ پیمبر

غصه ی در شكسته، غصه ی خونه ی سوخته

مرد پست بی حیایی، كه در و به سینه دوخته

ریختن تو خونه، یكی دوتا نه،  فاطمه، پشت در افتاده، خاك به دهنم، بعضی ها می گن، در كنده شد، افتاد رو زهرا سلام الله علیها، خونه ی علی كه خونه ی من و تو نبوده، راهی نبوده، مجور بودن پاشون رو بذارن رو در، ریسمان انداختن گردن علی، كشون، كشون دارن میبرن، علی رسید بالای سر فاطمه، صحنه چی بوده؟ عبا رو از دوش برداشت، انداخت رو فاطمه.....عباس كجا بودی، كاش بودی، كاشكی میومدی، تو حسابت با حسین علیه السلام فرق میكنه، با حسن، كاشكی بودی شمشیر رو میكشیدی،

مرتضی رفت و تموم شد، غصه هاش ولی امشب

آخر دردهای حیدر،  اول غصه ی زینب

حالا این زینب و نخل غم كه میزنه شكوفه

حالا این زینب و این سنگای بی حیای كوفه

كار زینب شروع شد، زینب جان آماده ای؟

زینب و داغ برادر، زینب فراغ دلبر

زینب و رخت اسیری، چی بگم الله اكبر

پیش چشماش كه دو دریاست

گل یاس و تیغه ی داس

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، می فرمایند ، شهادت حق ماست. اما اونی كه امام زمان رو می سوزونه اینه،

گل یاس و تیغه ی داس

آسمون كاشكی خرابشی

زنجیر و ناموس عباس

میشه همچین چیزی؟بالا نیزه تماشا كنه، غل و زنجیر بندازن، دست و بازوی زینب رو ببندن... 

روضه شهادت امام علی (ع) - ای خدا خدا دلم گرفته، برا غصه های مولا - حاج حسن خلج

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1254 زمان : نظرات (0)

حسین سیب سرخی

 

یتیمای شهر از غمت گریون و حزینند

با گریه آقا امشبو پشت در میشینن

گرفته برات دلهای غرق  آه و ناله

دعای شفا میخونن تا حاجت بگیرن

با ظرف شیر و خرما

در اضطراب دلها

که پشت در نشستند

با غم علی یتیما

علی علی علی، علی علی

وصیتها دارم من با گلهای زهرا

نشستند با گریه در دور بستر مولا

میگه به حسن می مونی بی کس بین اعداء 

نگاش به حسین زیر لب میخونه واویلا

وای تویی ذبیح خدا 

 وای زمین کرببلا 

 وای میبینه خواهرتو

وای به نیزه سرها را

سینه زنی زمینه شهادت امام علی (ع) - یتیمای شهر از غمت گریون و حزینند - حسین سیب سرخی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3820 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

یه وقت امیرالمؤمنین علیه السلام با سختی لبانش رو حركت داد، فرمود:  بچه هام رو بگین بیان، كنار بسترم، باهاشون كار دارم، حسن اومد، حسین اومد، زینبین اومدند، اصبق بن نباته میگه:  وقتی اومدم آقام رو دیدم، گفتم ای كاش كور شده بودم، یه دستمال زردی به سر امیرالمؤمنین علیه السلام بسته بودن، معلوم نبود، دستمال زردتره یا صورت علی، "راحت ناله بزنید امشب باباتون رو جواب كردن" وقتی بچه ها سماجت داشته باشید، هر چی گفتن:  همتون برید، امیرالمؤمنین علیه السلام ممنوع الملاقاته، دیدن اصبق بن نباته، پشت در خونه نشسته، زانوهاش رو بغل گرفته، نمی ره، امام حسن علیه السلام اومد گفت: اصبق مگه نگفتم بری، گفت: آقا می خوام برم، اما دلم جامونده اینجا، پاهام دیگه منو نمی كشونه از اینجا برم، من بابام و میخوام، تا علی رو نبینم دلم آروم نمیشه، اجازه گرفت برا اصبق،  اصبق بیاد به عیادت امیرالمؤمنین علیه السلام، امشب عرضم اینه سماجت كنید، در رو به روتون باز كنن، جمله ی شهدا رو فراموش نكنیم، اینقدر با عشق می گفتند، جوابم گرفتند.

آنقدر در میزنم این خونه رو آقام آقام

تا ببینم روی صاحب خونه رو آقام آقام

همه رو كه بیرون كرد، فرمود: بچه هام كنار بسترم باشند، حسنین و زینبین دور بستر بابا حلقه زدند، یه وقت امیرالمؤمنین علیه السلام چشم های بی رمق خودش رو حركت داد، دور و بر خودش رو نگاه كرد،  فرمود: پس عباس كجاست، اومدند بیرون دیدن عباس سر به دیوار گذاشته، های های داره گریه میكنه، سئوال كردند امیرالمؤمنین علیه السلام،  سراغ شمارو داره میگیره، مگه نمیآیید كنار بستر، گفت: می خوام بیام، اما ادب میكنم، اینها كه دور بستر حلقه زدن، همه مادرشون فاطمه سلام الله علیها است، اما مادر من ام البنینه، من كجا و بچه های فاطمه سلام الله علیها كجا؟ "امشب هركی آروم باشه خودش ضرر كرده، ناله زنها یه شأن دیگه دارن اون بالا"معالی السبطین مینویسه: تا عباس اومد كنار امیرالمؤمنین علیه السلام، زینب رو كرد به امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشت باباجان، یه نگاه خاص و ویژه به زینبت داشتی، هر وقت می خواستیم بریم سر قبر پیغمبر صلوات الله علیه، یكی رو جلو جلو میفرستادی، شمع های بین راه رو خاموش كنند، كسی قد و قامت زینب رو نبینه، شما جلو جلو میرفتی، یه داداشم سمت راست، یكی سمت چپ، مثل نگینی حلقه وجود من رو در بر میگرفتید، یكی از داداشهام رو موظف كنید، شما بفرمایید، من كنیز اینها هستم ، اینها امام من هستند، یكی از اینها مؤظف باشه كنارم باشه، هوای من رو داشته باشه، مسافرتی، كاری،  امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هركدوم رو بگی، من خودم بهش میگم، یه نگاهی كرد به چهره مبارك امام حسن و امام حسین علیهم السلام، عرضه داشت اینها امام من هستند، به اینها كه چیزی نمی تونم بگم، نگاه زینب گره خورد به نگاه عباس علیه السلام، عرضه داشت: اگه اجازه بدید عباس كنارم باشه، امیرالمؤمنین علیه السلام با همون صدای كم جوهر،  صدا زد عباسم بیا جلو، عباس كه جلو اومد دست، زینب رو گذاشت تو دست عباس، صدا زد عباس جان،  هذه ودیعتی منی علیه، این امانت من پیش توست، هوای این امانت رو داشته باش، میدونی كی زینب یاد این حرف اوفتاد، وقتی زن و بچه رو اومد سوار بر ناقه كنه، یه نگاهی كرد سمت علقمه، گفت:  عباس جان این امانت رو داری به كی میسپری می ری؟ببین یه مشت حرامزاده دور محمل زینب..........

روضه شهادت امام علی (ع) - آنقدر در میزنم این خونه رو - حاج مهدی سلحشور 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2145 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

فرمود: حسن جان برو ببین هركی جلو در خونه هست، مردمی كه جمع شدن، همه بگو برن، كسی نمونه، امام حسن علیه السلام آمد گفت: همه برن، كسی نمونه، تشریف آوردن داخل منزل، دقیقه ای گذشت، آقا فرمودند دوباره، حسن جان برو ببین اگه كسی هست، مانده، بگو نمونند، بهشون بگو بابام گفته، كسی اینجا جمع نشه همتون برین خونه هاتون، امام حسن علیه السلام دوباره تشریف آوردند، اعلام كردند كسی نمونه، بابام فرموده همه برید، اون تعدادی كه مونده بودن همه رفتند، دقیقه ای گذشت آقا فرمود حسن جان، برو ببین اگه كسی هست، دنبال یكی داره میگرده امیرالمؤمنین علیه السلام، هی حسن رو میفرسته، بلكه اونی كه میخواد پیدا كنه، حسن جان برو ببین اگه كسی هست، بگو نمونید، اومد دم در دید همه رفتند، یكنفر سرش رو گذاشته به دیوار، در خونه ی امیرالمؤمنین زار زار گریه میكنه، آقا امام مجتبی علیه السلام فرمودن: مگه نگفتم برید، مگه نشنیدید امر بابام امیرالمؤمنین رو، فرمود همه برن، كسی نمونه، سرش رو بلند كرد ، گفت آقاجان، جانم فدای تو من نمی تونم جایی برم، همه هستیم تو این خونه است، برو به بابات بگو فلانی گفت: من نمی رم، اینجا هستم آقا، امام حسن علیه السلام برگشتند داخل منزل، عرض كردند، یاابتا، فلانی نشسته جلو در همه رفتند، هرچی بهش میگم حرف گوش نمیده، میگه من كجابرم، جایی نمیرم، جایی ندارم برم، همه كسم توی این خونه است، آقا تو اون حالت نقاهت و جراحت یه لبخندی به لبهاشون نشست فرمود: حسن جان پس برو دستش رو بگیر بیارش تو، امشب من و توام در خونه ی امیرالمؤمنین اینقدر نشستیم، دستمون رو گرفت، آورد تو، همه نشستن دور تا دور، طبیب معاینه اش رو داره انجام میده، از قول بی بی زینب بگم:

چشمان ما به سوی نگاه طبیب بود

خدایا جواب طبیب چی می خواد باشه، یه نگاه به بابام كردم

اما دل پدر نگران دل حبیب بود

بابام زیر لب هی میگفت: یازهرا، یازهرا، صحنه ی خونه ی امیرالمؤمنین رو بی بی حضرت زینب سلام الله علیها داره برات تصویر میكنه

قرآن به سر گرفته اباالفضل بی قرار

هی میگه یا الله بابامو از تو می خوام، نیمه های دل امشب بود، چشمای بی رمقش رو باز كرد، فرمود : حسن جان بگو همه از اتاقم بیرون برن، فقط بچه های فاطمه بمونن، همه از اتاق بیرون رفتن، چشمای بی رمق رو باز كرد، یه وقت ببینه عباسم دستاشو رو سینه اش گذاشته، عقب عقب داره از اتاق خارج میشه، زبان یارا نمی ده، دیگه نیرویی تو جان امیرالمؤمنین علیه السلام نیست، با دست اشاره كرد، تو كجا می ری، عزیز دلم، پسرم، بیا بنشین كنارم بابا، نشست مؤدب و دو زانو، عرضه داشت باباجان، فرمودید: بچه های فاطمه، من مادرم ام البنین ِ، كنیز زهراست، من خودم غلام بچه های فاطمه ام، فرمود: عباس جان با دل من این جور نكن، پسرم وصیت دارم باهات، دست حسین رو گرفت، تو دست عباس گذاشت، آی مردم، امام صادق علیه السلام فرموده: هر شب ماه رمضون شب زیارتی ابی عبدالله است، این شب ها هرچی می تونی برا حسین گریه كن، معمولاً كوچیكتر و دست بزرگتر میسپارند، اما اینجا برعكس شد، فرمود: عباس جان حسینم رو دست تو سپردم، نكنه حسینم رو تنها بگذاری، تیر خلاص رو  بزنم، این دست دیگه از دست حسین جدا نشد، تا كجا، كنار علقمه، لشكر دیدن حسین پیاده شد، یه چیزی رو از رو زمین برداشت، هی میبوسه، هی به چشماش میكشه، راوی میگه گفتم: حسین ورق قرآن پیدا كرده، جلو رفتم، دیدم دست قلم شده ی عباس، حسین..........

روضه شهادت امام علی (ع) - چشمان ما به سوی نگاه طبیب بود - حاج حسن خلج

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1980 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

هر شب خونه ی یكی از بچه هاش می رفت، امشب اومد خونه ی دخترش، میگه بابام از غروب،  بی قرار بود؛ هی می رفت تو صحن حیاط، آسمون رو نگاه میكرد، نمازش رو خوند، سفره براش پهن كردن، بابام پیر شده، دیگه گفتم نان جو نذارم، یه مقدار شیر براش گذاشتم، بابامه باید پذیرایی كنم، مقداری نمك هم گذاشتم، دیدم بابام سر سفره، داره گریه میكنه، دعا خوند بعد یه نگاهی به صورت من كرد، زینب جان تا حالا كی دیدی، بابات سر سفره ای بنشینه، دو تا غذا باشه یا به زبان دیگه دو خورشت، گفتم:چشم بابا فقط گریه نكن، اینقدر رفتی تو حیاط رفتی اومدی، گفتی: انا لله و انا الیه راجعون،  بابا منو داغونم كردی، دست بردم نمك رو بردارم، یه وقت دستم رو آروم گرفت، گفت:جان بابا اون شیر رو بردار، امشب یه حرف داریم با آقامون، آقا جان شیری كه دختر آورد نخوردی، ولی شیری كه چند شب دیگه، بچه های یتیم می آرن، می خوری، باشه،  دل شكستن هنر نمی باشد، دیدم چند لقمه با نمك غذا رو خورد، سفره رو جمع كن، چشم بابا، مگه میخوابه، كسی كه میخواد بره زهرا رو ببینه، مگه میخوابه، كسی كه میخواد ملاقات خدا بره، مگه میخوابه، بذارید یه ذره از زبون زینب بگم:

از چه مهمان محاسن پیر من بابای من

هرکجا که حرف هجران است با من می زنی

یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم

بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی

بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم

کم بگو ، دست از سرم بردار زینب جان برو

تو با دخترت این جوری حرف نمی زدی، چی شده بابا؟ هی میگی دست از سرم بردار

می روی، باشد برو در خانه ی من هم نمان

خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو

بابا مسجد نرو، برو نخلستان، مگه نمی خوای مناجات كنی.

حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر

شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت

یه بار این طوری كرده دیگه، مگه ندید داشت می بردنش، گفت:فضه كاری نداشته باش، تو بچه رو جمع كن من رفتم.

چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها

پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت

مادر كجایی بیایی یه بار دیگه، دست به كمر بندش ببری

حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر

گیسویش را بر زمین می ریخت پیش پای تو

ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در

استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو

مادرم زهراست من هم دختر این مادرم

گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم

حرمت گیسوی من مانند موی او بود

کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم

نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون

رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو

هست در یادم هنوز آن صورت سرخ وکبود

ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو

ای غریب کوچه ها ، ای حیدر بی فاطمه

مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود

در بین کوچه، بین چهل نفر آن روز هم

مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود

دانلود مداحی

 

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 223
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,144
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,144
  • بازدید ماه : 104,687
  • بازدید سال : 1,146,828
  • بازدید کلی : 19,652,656